من افتخار می کنم وقتی دو تا پسر که دارن با کلمات کوچه بازاری با هم حرف می زنند، به من که می رسند، صداشون رو میارن پایین و رد میشن!
احساس غرور می کنم وقتی می خوام از یه جایی رد شم و مردی که به هیچ جای تیپش نمی خوره مذهبی باشه، خودش رو می چسبونه به دیوار و راه رو برای من باز می کنه
من کلی خوشحال می شم وقتی سوار آسانسور می شم، یه پسر به خودش اجازه نمی ده با من هم زمان بیاد توی آسانسور
و خیلی خوشحال می شم وقتی که من هیچ حرفی نمی زنم، هیچ شعاری نمی دم ولی این پرچم افکار من ... این چادر دوست داشتنی ام (که حاضر نیستم حتی لحظه ای ازش جدا شم) به همه می گه که:
"لطفا مراقب رفتارتون ، حرف زدنتون و حتی افکارتون باشید!! من حرمت دارم"
برگرفته از سایت افسران